جدول جو
جدول جو

معنی ماهی گیر - جستجوی لغت در جدول جو

ماهی گیر
صیاد ماهی، (ناظم الاطباء)، دامیار، سماک، عرکی ّ، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ماهی گیرنده و معرب آن ماهیجیر:
چون سلیمان نبود ماهی گیر
خاتم آورد باز دست آخر،
خاقانی،
،
به معنی ماهیخوار، (آنندراج)، مرغ ماهیخوار، رجوع به ماهیخوار شود، سگ آبی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ماهی گیر
کسی که ماهی صید می کند
تصویری از ماهی گیر
تصویر ماهی گیر
فرهنگ لغت هوشیار
ماهی گیر
صیاد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جای گیر
تصویر جای گیر
پرحجم، جاگیر، کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته و جای خود را محکم کرده باشد، برای مثال بیانی چنان روشن و دلپذیر / که در دل نه، در سنگ شد جای گیر (نظامی۶ - ۱۰۵۹)، کنایه از پذیرفته، مورد قبول، کنایه از مؤثر، جانشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاه گیر
تصویر گاه گیر
غافلگیر، اسبی که گاه گاه رم بکند، درد یا عارضه ای که ناگهان بروز کند، گاه گیر، گه گیر، گه گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه گیر
تصویر راه گیر
کسی که سر راه مردم را می گیرد، راه گیرنده، راهزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهیگیر
تصویر ماهیگیر
کسی که برای تفریح ماهی صید می کند یا پیشه اش ماهیگیری است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پای گیر
تصویر پای گیر
پابند، کنایه از مقید، چیزی که پا به آن گیر کند، کنایه از آنچه انسان به آن گرفتار و پای بند شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهی شیم
تصویر ماهی شیم
در علم زیست شناسی نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت
فرهنگ فارسی عمید
گه گیر، توسن، حرون (اسب)، بی فرمان (اسب)، (زمخشری)، رجوع به گه گیر شود
لغت نامه دهخدا
مارماهی، (آنندراج)، قسمی از ماهی بشکل مار، (ناظم الاطباء)، و رجوع به مار ماهی شود
لغت نامه دهخدا
معرب ماهی گیر، صیاد، (فرهنگ فارسی معین)، (اصطلاح نجوم) وجه اول دلو (بنابر کتاب المدخل ابومعشر)، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
گیرنده و اسیرکننده پادشاه، (ناظم الاطباء) :
گر او را کمندی بود ماه گیر
مرا هم کمندی بود شاه گیر،
نظامی،
،
که شاه او را گرفته باشد
لغت نامه دهخدا
نام طائری است، (آنندراج)، قره قاز، قوق، (از فرهنگ جانسون)، تیرهایی که در رودخانه می کوبند تا ماهی در میان آنها جمع شود، (از فرهنگ جانسون) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(ماهْ)
دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع است و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از پیامبران صاحب شریعت کفرۀ هند است، گویند او را کسی نزاییده و هرگز نمیرد، زن و فرزند دارد، وجود او از سه جسم است: از آفتاب و ماه و آتش، و تابعان او رقص و سماع بسیار کنند، (برهان) (آنندراج)، مخفی نماند که ماهی شور در اصل سانسکریت مهیشور است که مدبر یکی از طبایع ثلاثۀ هندی باشد، اول ’ست گن’ یعنی قوه محصلۀ صلاح و کمال، دوم ’زجوگن’ یعنی قوه محصلۀ تلون و ملال، سوم ’تموگن’ یعنی قوه محصلۀ فساد و ضلال و مهیشور مجسم به این قوه است ... (حاشیۀ برهان چ هند)، مصحف مهیشور است، سانسکریت، مهسوره (لغهً به معنی سرور بزرگ، سلطان، رئیس) نام خدایان متعدد هندوان مخصوصاً شیوا و کریشنا، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
ودع، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، گوش ماهی: مرث الودع مرثاً، مکید مهرۀ ماهی گوش را، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک
لغت نامه دهخدا
شغل و عمل ماهی گیر، دامیاری، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
- تور ماهی گیری، دامی است مشبک که ماهیگیران بدان ماهی شکار کنند،
- قایق ماهی گیری، قایقی که ماهی گیران درآن نشینند و در دریا صید ماهی کنند،
- قلاب ماهی گیری، آهنی باریک و خمیده و نوک تیز بشکل پیکان که به ریسمانی پیوندند و انتهای ریسمان را به میله یا چوبی بلند و نازک متصل سازند و بر نوک قلاب طعمه ای از حشرات یا جز آنها آویزند و در آب اندازند صید ماهی را، و رجوع به قلاب شود
لغت نامه دهخدا
(خَ وَ)
ماه گیرنده، گیرندۀ ماه، که ماه را بتواند گرفت، که ماه را گرفتار و اسیر تواند کرد:
گر او را کمندی بود ماه گیر
مرا هم کمندی بود شاه گیر،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پای گیر
تصویر پای گیر
یا پای گیر کسی شدن، ضرر یا جنحه و یا جنایتی بدو تعلق گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهیجیر
تصویر ماهیجیر
پارسی تازی گشته ماهیگیر ماهی گیر صیاد، وجه اول دلو
فرهنگ لغت هوشیار
شغل و عمل ماهی گیر. یا تور ماهیگیری. دامی که از تور تهیه کنند و بدان ماهی صید نمایند. یاقایق ماهیگیری. قایقی که در آن ماهی گیران بصید ماهی پردازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهیگیر
تصویر ماهیگیر
آنکه ماهی صید کند صیاد ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهی مار
تصویر ماهی مار
یکی از اقسام ماهیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهیگیر
تصویر ماهیگیر
کسی که کارش گرفتن ماهی است، صیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راه گیر
تصویر راه گیر
راه رو، مسافر، راهزن، قاطع طریق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاه گیر
تصویر گاه گیر
اسبی که گاه گاه رم می کند، غافل گیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهیگیر
تصویر ماهیگیر
صیاد
فرهنگ واژه فارسی سره
خواب یک ماهیگیر را می بینید: منتظر خبرهای بسیار خوش باشید.
شما ماهیگیر هستید: خوشبختی شما حتمی است
تعداد زیادی ماهیگیر: یک دوره بزرگ خوشبختی شما به همراهی یک ماهیگیر هستید: شانس
ماهیگیری در دریا: مراقب خیانت باشید.
ماهیگیری در رودخانه: ۱- علامت از دست دادن یک دوست ۲- ناکامی در عشق
با تور ماهی می گیرید: کار یا معاملاتی با یک زن باهوش انجام می دهید.
به دیگران می گوئید که به ماهیگیری بروند: پرگوئیهای بسیار درباره شما می شود.
دیگران به ماهیگیری می روند: نگرانیهای شما پایان می گیرد.
شما به ماهیگیری می روید: یک دوست را از دست می دهید.
با شخصی که بسیار دوست دارید ماهیگیری میکنید: دقایق پرارزش و پرلذتی را خواهید گذراند
با اعضاء خانواده ماهیگیری می کنید: مراقب باشید دیگران درباره شما صحبت می کنند.
دشمنان ماهیگیری می کنند: یک راز فاش میشود
با چوب خیزران ماهیگیری می کنید: تنهائی
در یک کانال ماهیگیری می کنید: نقشه های بزرگتان را عملی خواهید کرد.
در یک مرداب ماهیگیری می کنید: باید به خود و قضاوت خود اعتماد کنید.
از بالای یک صخره ماهیگیری می کنید: وقایع بسیار مهم و پرسود - کتاب سرزمین رویاها
دیدن صیادان ماهی در خواب، علامت آن است که به سعادت و کامیابی دست می یابید که تا آن روز طعم آن را نچشیده بودید.
اگر خواب ببینید در حین ماهیگیری ماهی صید کرده اید، تعبیر آن نتایج خوبی است که در زندگی بدست خواهید آورد و اگر بر عکس در خواب موفق به صید ماهی نشوید، در آینده اتفاقهای ناگواری برایتان رخ خواهد داد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
ذرت، بلال
فرهنگ گویش مازندرانی
تخم خاویار، خاویار، عضله ی ساق پا
فرهنگ گویش مازندرانی
ماهی گیر
فرهنگ گویش مازندرانی
ماهیگیر کوچک، نوعی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی